دیدگاه و یاداشتهای شما مقالات شما

جزامیان سیاسی جناح اکثریت و بلانکیسم-3

منطق تروريسم ايرانی-3

 در دسته بندی نحله های ادبی، گرچه «اپیک» (حماسه، یا پهلوانی) دارای جنبۀ بالندۀ مبارزۀ قهرمانان است، بدون آفرینش تراژدی برای مخالف خود،هرگز به این آفرینش دست نمی یابد. آنچه از سوی قهرمانان پیروز یک اردوگاه «اپیک» به شمار می آید، برای قهرمانان اردوگاه مقابل چیزی جز «تراژدی» نیست. گاه، و شاید هم اغلب، «اپیک» دارای کولمیناسیون و نتیجۀ تراژیک می گردد و قهرمان «اپیک» از این روی بیشتر قهرمان است، که خود دچار سرنوشتی تراژیک می باشد. در «ایلیاد» هکتور، آشیل، پاریس و دیگران به خاک می افتند تا «اپیک» آفریده شود، و هم از این روی است، که «اپیلوگ» به بخشی از اثر هنری گفته می شود، که نتیجۀ اخلاقی و سخن پایانی را عرضه می دارد. این پایان است، که کنایه ای از سرانجام پروسه ای می باشد. و هم از اینجاست، که «اپیتاف» همانا «سنگنبشه ای بر گور» می باشد، و این جنبۀ «تراژیک» همان «اپیک» را نمایان می سازد: اپیک به اپیلوگ منتهی می شود. نبرد رستم با اکوان دیو را می توان «اپیک» ناب نامید، زیرا خواننده هیچگونه همدردی با اکوان دیو حس نمی کند. اما آیا همۀ نبردهای قهرمانان «شاهنامه» همینگونه و «اپیک» هستند؟ نبرد ایرانیان و تورانیان، نبرد دو ملت بیگانه نیست، همانگونه، که نبرد اسپارت با بیگانگان نبود. به خاک افتادن هکتور همان اندازه «تراژیک» است، که به خاک افتادن آشیل. اما جنبۀ تراژیک و همچنین اخلاقی نبرد رستم با افراسیاب، و نبرد رستم با سهراب بسیار بیشتر تراژیک است و تقریبا هیچ ویژگی قهرمانانه و اپیک را نشان نمی دهد. نه تنها در اینگونه صحنه ها، بلکه همچنین در صحنه های پیروزی گیو، طوس و دیگر قهرمانان شاهنامه، تراژدی آشکاری را می بینیم، که کمرنگ نگاشته شده است و از همین روی نیز، جنبۀ حماسی (پهلوانی) اینگونه صحنه ها کشش بیشتری در خواننده پدید می آورد. در عملیات سیاهکل اما، گر نیک بنگری، شکست محتوم و تراژدی را بسیار پررنگتر از «اپیک» قهرمانان جنگل می بینی. و این شکست محتومی است، که از هر زاویه ای که بدان نگاه کنی، پر است از اشتباه و ندانمکاری، که انگار از روی قصد و با تصمیم قبلی برنامه ریزی شده است تا به تراژدی انجامد. از شتاب در آغاز عملیات، از گزینش فصلی نامناسب، هم از نظر برف و سرما، هم از نظر استتار، و هم از نظر امکان برون رفتن از صحنۀ نبرد، هم از نظر امکانات پشت جبهه و نیروهای کمکی و … عملیات سیاهکل برای آفرینش تراژدی بود، نه عملیات سنجیده و اپیک.

 برای اين رفقا، که سالهاست ديگر هيچ همخوانی و نسبتی با عمليات سياهکل ندارند، قضيه از اين هم بدتر است. ژرفای فاجعه هنگامی رخ می نماياند، که رهبران جريانهای ديگر، که منطقا می بايد مخالف ديدگاه بلانکيستی تراژدی آفرينان سياهکل باشند، به نقد ايده های التقاطی توده ايستی-چپ اندر قيچی همت نمی گمارند. گويی پيمانی میان اينها در پشت پرده بسته شده است-تو به من کاری نداشته باش، من هم به خرابکاريهای تو کاری ندارم!

و اما بگذارید شمشیر نقد را از رو ببندیم و رفقای فدایی چریک و اکثریتی جزامیان سیاسی را به میدان نقد بخوانیم. یا زنگی زنگ، یا رومی روم! شترسواری دولا-دولا نمی شود. کسی، که خودش را همچنان پایبند به همان دیدگاههای سازمان چریکهای فدایی دوران احمدزاده-پویان، جزنی-ظریفی-صفایی فراهانی و حمید اشرف به شمار می آورد و در هر فرصتی باد به غبغب می اندازد و سینه سپر می کند و رجز چریکی می خواند، وجداناً، چه اندازه وجدان برایش اهمیت دارد، که پاسخ هیچکدام از ترورهای رژیم اسلامی در برون مرز را با ترور متقابل نداده است؟ نه در واکنش به ترور قاسملو، نه در پاسخ به ترور میکونوس، نه در تلافی ترور فرخزاد و … و نه در واکنش به ترورهای زنجیره ای در درون ایران، نه در پاسخ به کشتار 60-67 زندانیان سیاسی و توابسازی، نه در پاسخ به اعدام فرزاد کمانگر، نوید افکاری، ساقط کردن هواپیمای مسافربری، سرکوبهای خونین آبان و … هرگز هیچ تروری را برای پاسخ و تلافی انجام نداده است. آیا به چنین چریکی، که فقط لاف می زند، نباید گفت: برو کشکت را بساب؟

چرا فاتح یزدی را می بایست ترور کنند، اما اینهمه برادران اسلام پناه مفسد فی الارض والبحر والسماء را نباید ترور کرد؟ اگر تروریسم و خط چریکی مردود است،-که هست-، چرا این رفقا نقد این خط را نمی پذیرند و برای برپایی جنبش واقعا مارکسیستی همت نمی کنند؟ و اگر خط چریکی و ترور درست است،-که نیست-، چرا انتقام هیچکدام از ترورها و دزدیهای رژیم اسلامی را نمی گیرند؟

از این نیز بدتر آن جزامیان سیاسی هستند، که در حزب کوچۀ علی چپ گردآمده و یا هنوز هم در شعبه های دیگر این دکان-بازار سیاسی به خط امام و توده ایسم نزدیکتر هستند، تا به خط چریکی دوران گذشته. این رفقای درون گیومه نیز بدشان نمی آید از رجزهای پهلوان پنبه های خط چپ اندر قیچی بهرمند شده و فریاد برآورند: «ما هم هستیم!».

دوستی می گفت: «کمی هم امکان بازگشت اینگونه «رفقا» را به جبهۀ مردم، در نظر داشته باش و بهشان نیش نزن»! اما من فکر نمی کنم اینها آدم بشو باشند، تا بخواهیم رویشان حسابی بازکنیم. تنها و تنها نمونه هایی هستند برای نشان دادن آنچه نباید کرد. بیشترشان را باید حتی به پای میز محاکمه کشید- فرخ نگهدار و … را! هیچگونه سازش و تعارفی نمی تواند در میان باشد. اینان دشمنان مردم هستند و در همکاری با جنایتکاران و دزدان حاکم فعالیت می کنند، و این همکاری ایشان، اگر شده، هیچ که نباشد، تراشیدن توجیه تئوریک برای رژیم اسلامی است؛ مانند آن یکی، که چندی پیش «زنده یاد» شد و در سالهای پایانی عمرش دست به دامن «ایت الله خلخالی» شده بود برای کوبیدن تاریخ ایرانزمین به سود اسلام نازنین!

 دقیقا از همین روی است، که سایتهایی مانند «اخبار روز» و … را باید تحریم نمود، اگر نمی خواهید شپش توده ایسم به جانتان بیافتد!