دیدگاه و یاداشتهای شما مقالات شما

انقلاب یا اعتراض

فرزین خوشچین

انقلاب یا اعتراض

نکته ای، که بویژه از دوران احمدی نژاد روشن شده است، این است، که رژیم جمهوری اسلامی هیچگونه اصلاحاتی را نمی تواند بپذیرد، حتی اگر این «اصلاحات» به دست بخشی از بنیانگذاران و کارگذاران دوران نخست جمهوری اسلامی بخواهد انجام شود،- این را هم در برخورد با خاتمی دیده ایم، هم در برخورد با موسوی و کروبی-، زیرا پذیرش هرگونه نرمشی در برابر خواسته های بر حق مردم به معنی آغاز سرنگونی و فروپاشی نظام است. و این در حالی است، که جمهوری اسلامی در برابر فشارهای خارجی، آمادۀ «نرمش قهرمانانه» و هرگونه کرنشی می باشد، به شرط آنکه حکومت اسلامی ادامه یابد:

با توجه به گستردگی و ژرفای جنایت، دزدی، فساد و خیانت همۀ دست اندرکاران نظام جمهوری اسلامی، هرگونه پسنشینی و پذیرفتن جبران زیانهای وارد آمده به مردم و سرزمینمان، به معنی آغاز محاکمۀ برخی از مسئولان و در پی ان، گیر افتادن مسئولان دیگر خواهد بود. مهره های درشت و سیاستگذاران عمده هرگز محاکمه نخواهند شد.

در چنین وضعیتی، که ادامۀ جمهوری اسلامی به معنی ادامۀ هرچه بیشتر دزدیهای نجومی، ویرانگریهای ژرف و گسترده در همۀ محیط زیست و نابودسازی سرزمینمان می باشد، هرگونه اعتراضی با سرکوب و کشتار گسترده پاسخ داده می شود.

جمهوری اسلامی از روز نخست، خشت کجی را بنا گذارد، که هرگونه اصلاحاتی در آن، به معنی فرو ریزی همۀ ساختار این نظام خواهد بود. در این میان شاهد اعتراضات و تظاهرات بسیاری بوده ایم، که همگی، بدون استثناء به خاک و خون کشیده شده اند. بنا بر این، روشن است، که نظام جمهوری اسلامی را تنها و تنها با قیام مسلحانۀ تودۀ مردم و در ترکیب با اعتصابات گسترده، پیوسته و اعتراضات خشونت آمیز سرتاسری می توان و باید سرنگون نمود.

و اما برای سرنگونی جمهوری اسلامی، حتی در میان «سرنگونی خواهان» دو تاکتیک از دو گرایش کاملا متفاوت وجود دارند:

گرایش نخست خواهان برپایی تظاهرات سراسری و توده ای است و می پندارد، هرچه تظاهرات گسترده تر و انبوه تر باشد، رژیم اسلام ناب محمدی کمتر جرات تیراندازی و کشتار را خواهد داشت. براین توهم، بارها و بارها، سرکوب و کشتار بیرحمانۀ رژیم خط بطلان کشیده است- جنبش سبز و اعتراضات «رای من کو»، کشتار آبان 98، کشتار اعتراضات بی آبی در خوزستان و ماهشهر و … چنین توهمی را «خودگولزنی آگاهانه» می توان نامید.این دیدگاه خواهان همان سناریوی روند سرنگونی رژیم پادشاهی است، که تظاهرات میلیونی مردم در برابر حکومت نظامی به نمایش قدرت تبدیل شده بود. اما باید این را تاکید کنیم، که نه اوضاع کنونی همانند اوضاع سالهای 56-57 است، و نه ماهیت رژیم اسلام ناب محمدی همانند ماهیت رژیم پادشاهی است. رژیم اسلامی، رژیم اشغالگران بیگانه ای است، که گرچه گردانندگان و نیروهای سرکوبگرش به فارسی سخن می گویند و بسیاری از ایشان در ایران هم زاده شده اند، دارای روانشناسی بیگانه و احساس «موقتی بودن» می باشند. این احساس «موقتی بودن» را در سرتاسر تاریخ پس از اسلام ایران، نزد همۀ سلسله های فرمانروا می بینیم، با استثناهایی مانند صفاریان، طاهریان، خوارزمشاهیان، دیلمیان، افشاریه و زندیه،  دیگر سلسله ها با کشتار بسیار بر سر کار آمده و پس از چندی شهرنشین و نرمخو شده اند، اما در اوج نرمخویی خودشان بوسیلۀ قوم دیگر شکست خورده و کشتاری نوین به راه افتاده است، که سپس دوباره فرمانروایان نوین متمدن شده و چند تا مسجد و گرمابه ساخته اند و به نوبۀ خود منقرض شده اند.

گرایش دوم با درس گرفتن از تجربۀ 42 سالۀ جمهوری اسلامی، هرگونه تظاهرات و برخورد «مسالت آمیز» با جمهوری دزدان و جنایتکاران اسلام پناه را، کاری بیهوده و شکستی نوین برای جنبش مردمی ایران ارزیابی می کند و خواهان برپایی تظاهرات «خشونت امیز» با هدف سرنگون کردن رژیم می باشد. در این تاکتیک، تظاهرات باید با شرکت جوانان و مردمی انجام شود، که توان پاسخگویی به نیروهای سرکوبگر را داشته باشند و در صورت لزوم، دست کم بتوانند فرار کنند و جان خودشان را نجات دهند.

گرایش نخست تاکتیکی را همانند تاکتیک سازمان مجاهدین دنبال می کند، که شمار کشتگان و زندانیان را برای نوحه سردادن و تبلیغ علیه رژیم لازم می داند.

گرایش دوم خواهان نبرد مسلحانۀ توده ای و سراسری برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی می باشد.

می دانیم، ادامۀ جمهوری اسلامی، نزدیک شدن هرچه بیشتر سرزمینمان به نابودی کامل خواهد بود. تنها چارۀ ما سرنگون کردن هرچه زودتر این رژیم است. برای انجام این کار می بایست تبلیغات علیه دیدگاههای ارتجاعی، دروغگویی، دزدی، جنایت و خیانت جمهوری اسلامی را در کارزار گسترده، اشکار و پیگیر انجام دهیم و مردم را با سکولاریسم، حقوق شهروندی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و برابری قانونی زن و مرد آشنا کنیم. باید با فاناتیسم اسلامی مبارزه کنیم. تعارف کردن در این مبارزه و تلاش نکردن برای نقد اسلام، خیانت به خود و نسلهای اینده است. آن اپوزیسیونی، که در شرایط کنونی به مبارزه با دیدگاههای ارتجاعی اسلام و احادیث تبلیغ شده از منبرها نمی پردازد، جایش لای جرز دیوار شرمساری تاریخ خواهد بود.

بزودی دهۀ زجر فرامی رسد و سال 1400 نیز پایان می یابد. بکوشیم سال 1400 را به آخرین سال فرمانروایی اسلام بر سرزمینمان تبدیل کنیم. برای اعتراضات و درگیریهای سرنگونی خواهانه، در درون و بیرون کشور آماده شویم!

کسی، که به خودش احترام می گذارد و برای خودش شخصیتی انسانی و شایسته را متصور است، از داشتن رژیم اسلامی در ایران، سرافکنده و شرمسار می باشد. هرکس فشار این شرمساری را روی شخصیت و روان خودش حس می کند، باید برخیزد و در سرنگونی این رژیم بکوشد.